آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

یار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا

سلام به دردونه ی مامان بابا جون پس از حدود دو هفته دوری امشب به خونه برگشتند و مثل همیشه و شاید بیشتر از همیشه قلبمون رو شاد کردند. شما هم بر خلاف اینکه خیلیییییییی خسته بودی و خوابت میومد تا چند ساعت بعد از اومدن بابایی شادی کردی و به سختی خوابیدی...  بن بست دنیاست برای من آغوشت... اولین باریست که هراسی ندارم بگویم به بن بست رسیده ام... تو این مدت منو شما دائما در حال جابجایی بودیم... توضیح این مدت خودش یه شاهنامه هست. از خانه خاله عاطفه (همکلاسی دانشگاه) بگیر تا باغ و خانه بابا بزرگ... تمام این اتفاقات با یک غم و رنجش خیلییییییییییی سخت به اسم فراق همراه بود! اگر حضور مادر و پدر و خواهر برادر عزیزم نبود مطمئنا بیمار میشدم.....
5 شهريور 1393